به
نقل از : پيام
فدايي ،
ارگان
چريکهای
فدايي خلق
ايران
شماره
91 ، آذر ماه
مصاحبه
با "کانسپسیون
پیچیوتو"
(زن مبارزی
که سالهاست فرياد
اعتراض اش به
جنايات
امپرياليسم
در مقابل "کاخ
سفید" خاموش
نگشته است)
سارا نیکو
چهره
کانسپسیون ، زنی
۶۱ ساله با
صدایی رسا ، قامتی
استوار ولی نحیف
و با متانتی
خاص برای
کسانی که در
ظرف ۲۵ سال
اخیر از "کاخ
سفید" در
واشنگتن دیدن
کرده اند بدون
شک بايد آشنا
باشد. هر
روز صدای
شعارهای
اعتراضی او برعلیه
جنگ های
امپریالیستی
و جنايات صهیونیستها
سکوت اطراف
"کاخ سفید" را
در هم می شکند .از
آنجا که این
محل در
واشنگتن یکی
از مراکز مهم
توریستی در
جهان است ،
توریست هایی
را که احتمالا
با متحمل شدن
مخارج فراوان
برای دیدن از "کاخ
سفید" هر روز در
این مکان جمع
شده اند را به
طرف خود جلب
می کند.
اراده
و پشتکار
مبارزاتی کانسپسیون
برای
همه تحسین
آمیزاست. او از
سال ۱۹۸۱ تا
به حال بطور ۲۴ساعته
، از سپیده دم تا
فرا رسیدن تاریکی
و سکوت کشنده نیمه شب
در پارک جلوی
"کاخ سفید"
زندگی میکند. شخصیت
منظمی دارد و با
وسواس خاصی
اطراف محل
زندگی خود را
مرتبا تمیز نگه
می دارد.
پوست
صورتش بر اثر ۲۵
سال زندگی در
فضای آزاد
، در آفتاب
سوزان
تابستان و
سرمای کشنده زمستان
حالت چرمی
پیدا کرده است
، ولی برق
چشمانش
منعکس کننده
شور مبارزاتی
اوست. می گوید که
زمستان ها
برای او خیلی سخت
هستند. هیچ
مقدار لباسی نمی
تواند جلوی
نفوذ سرما را بگیرد
و فقط با قدم زدن
است که می
تواند از
منجمد شدن
پرهیز کند. می
گوید که در
زمستان ها در
این پارک بار ها
شاهد مرگ آدم
های خیابان
خواب بر اثر
سرما بوده
است. درشبانه
روز ۳ ساعت
بیشتر خواب
ندارد و آن هم در
حالت نشسته ،
چون بر طبق
قوانین پارک ، خوابیدن
در پارک
"کمپ
زدن" محسوب میشود و
اين کاری غیر
قانونی است و
اگر پلیس پارک
او را در حال
خوابیدن پیدا
کند ، سریعا
دستگیر خواهد
شد.
اطراف
محوطه "کاخ
سفید" شدیدا
تحت کنترل می باشد. برای
رسیدن به این
نقطه باید از
ده ها سد پلیس
رد شد. خیابان
های اصلی
اطراف کاخ که در
دهه ۸۰ برای عبور
اتوموبیل ها
آزاد بودند اکنون
توسط ستونهای
سیمانی
عظیم
مسدود شده اند
و تنها راه عبور برای
عابرين پیاده قابل
استفاده می باشد. در
روبروی "کاخ
سفید" انبوه
عظیمی از
توریست
ها
مشغول عکس گرفتن
هستند ولی به
نظر میرسد که
دیدن دو تک
تیرانداز
آماده به حمله
در بالای پشت بام کاخ
،
بیشتر از خود
ساختمان کاخ
توجهشان را
جلب کرده است.
محل
زندگی "کانسپسیون"
درست روبروی
"کاخ سفید" آن
طرف خیابان در
پارک
"لافایت"
قرار دارد. در وحله
اول باور کرد نی
نيست که بشود ۲۵
سال در سرما و
گرمای
واشنگتن با
نداشتن اولیه
ترین وسائل
زندگی ، اين
وضع را ادامه
داداما این نا
باوری با دیدن
این نوشته بر
سر در محل
زندگی اوکه می
گوید: " مبارزه
ای ۲۴ ساعته بر علیه استفاده
از سلاح های
هسته ای و
برای صلح از
سال ۱۹۸۱ تا
حالا" سریعا
به تحسین
تبدیل میشود.
۲۵
سال پیش
کانسپسیون
تصمیم می گیرد
که بهترین
شیوه برای این
که پیغام خودش
را به مردم
جهان برساند همان
زندگی کردن در
مقابل درب
ورودی "کاخ
سفید" می باشد. به همين
دليل با نصب پلاستیک
بی رنگ و
روئی بر روی چتر
سایه بانی در
پارک
"لافايت" برای
خودش به
اصطلاح کلبه
ای بی در و
پیکربر پا
نموده است . نمای
بیرونی این
کلبه را
عکسهایی
دلخراش از
خرابی ها و
کشتار مردم در
هیروشیما و
ویتنام
توسط
ارتش آمریکا تزیین
می کنند. در گوشه
دیگری ،
عکسهای
جنایات
اسراییل بر
علیه مردم
فلسطین و
لبنان رهگذران
را در جا
میخکوب میکند. نوشته
ای با حروف
درشت که به
عابرین می
گوید: "سکوت
نکنید ، سلاح
های کشتار
جمعی را طرد
کنید" توجه
همه را به خود
جلب میکند. شعار
های دیگری چون
"اگر صلح می
خواهید ، اول
باید برای عدالت
مبارزه کنید"
ویا "نه به
سلاح های هسته
ای برای حفاظت
از سرزمین های
دزدیده شده از
طرف اسراییل"
و پوستر بزرگی
از بوش در
لباس
"اوساما" که
روی آن به رنگ
های مختلف
نوشته شده
"تروریست واقعی"
گیرایی خاصی
به این کلبه
محقر داده است. برای
مصون نگاه
داشتن عکس ها
و پوستر ها از
خیس شدن در
زیر باران ،
کانسپسیون آن
ها را باسليقه
خاصی با پلاستیک
و چسب پوشانده
است.
قدمت و رنگ و
روی عکس ها و
پوسترها ،
حالت غم انگیزتری
به آن ها داده
است. يکی
از معضلات اين
شکل زندگی
يادر واقع
اعتراض ، رفتن
به دستشویی
یا حمام می
باشد . برای حل
اين مشکل او
همواره مجبور
است ازمردمی
که از اعتراض
او حمايت
میکنند کمک
بگیرد چون در
هیچ زمانی نمی
تواند مکانش
را تنها
بگذارد زیرا
این بهانه ای
برای پلیس
خواهد شد که آنچه
او در اين
سالها ساخته
است رااز او
باز گيرد .
از
او می خواهم
که با هم
گفتگویی
داشته باشیم. وقتی می
فهمد که
ایرانی هستم
با هیجان از
دوران
مبارزات
دانشجویان
ایرانی در
کنفدراسیون ،
از دوران شاه
و کارتر
حرف
میزند
وفریادهای
آنها را با
ذوق تکرار می کند.
"شاه نوکر
آمریکاست ، مرگ
بر شاه" ، "
ایران ویتنام
آینده ،
آمریکا از
ایران خارج شو"
و بعد با
تاسف اشاره به
شکست انقلاب
ایران میکند و
این که حکومت گران
کنونی
درایران با
تمام هیاهویی
که راه انداخته
اند بر سر یک
سفره با
واشنگتن غذا
می خورند!
این
حرف های او نشان
دهنده عمق
بینش سیاسی او
هستند. پس
از اينکه او
گفتگو را
پذيرفت می
پرسم:
سوال:
انگیزه مبارزاتی
شما برای اين
اعتراض
طولانی چیست؟
پاسخ:
انسان هر چه
بیشتربداند مسئولیت
اجتماعی اش
بیشتر می شود. چیز
هایی که من در
طول عمرم فهمیده
ام آگاهی مرا
نسبت به
جنایات علیه
بشریت به حدی
رسانده که نمی گذارد
نظاره گر بی
تفاوتی باقی بمانم
. من به
دنبال بدست
آوردن آزادی و
عدالت هستم و
می خواهم مردم
را نسبت به
سلاح های
کشتار جمعی که
موجودیت بشریت
را به خطر
انداخته اند
آگاه کنم . مردم در
همه جا به کار
و مسکن نیازمندند
ولی دولت ها
به خرید سلاح
برای کشتار
مردم مشغولند.
آنچه
در آمریکا
وجود دارد
دمکراسی نیست
بلکه فقط
تبلیغات است. نگاه
کنید به تهاجم
به پاناما ،
گرانادا ، دخالت
در
نیکاراگوئه ،
کویت و
سومالی. نگاه
کنید که چگونه
حالا به صدام
حسین لقب
"دیوانه" می
دهند! لابد تا
زمانی که برای
آمریکا کار
میکرد
"دیوانه"
نبود! مردم
باید بدانند
که دولت
نماینده مردم
نیست بلکه
نماینده
شرکتهای بزرگ
است. ما
باید از پایه
شروع کنیم و اگر
مردم رهبری را
در دست بگیرند
، آن موقع است
که انقلاب
اتفاق می
افتد. من
در این جا
هستم که به
مردم بگویم که
آمریکا یک امپراطوری
پلید است که
جنایات خود را
تحت پوشش
اشاعه
"دمکراسی"
انجام میدهد.
سوال:
آیا نتیجه
انتخابات اخیر
که باعث شد دموکرات
ها در کنگره
و سنا به
اکثریت برسند را مثبت
ارزیابی می
کنید؟
پاسخ:
به هیچ وجه! دموکرات
ها و جمهوری
خواه ها هیچ
فرقی با هم دیگر
ندارند.
این را
تاریخ
ثابت کرده
است. دموکرات
ها در جنایت
بر علیه مردم
سابقه بهتری
از جمهوری
خواهان ندارند.
راحت تر بگویم
سگ زرد برادر
شغال است . به باور
من حتی سازمان
ملل هم در حقیقت
اسب تروا ی
آنهاست.
سازمانی که قرار
بود حافظ صلح
در جهان باشد
می بینیم که چگونه
هر طرف که
دولت آمریکا
هل اش بدهد به
همان طرف
میرود.
در
این حین ، دانش
آموزان
کلاس یک آموزشگاه
برای دیدن از
"کاخ سفید" با
شیطنت های خاص
خود بطور
گروهی به
خیابان می
ریزند. قبل
از رفتن به
طرف کاخ ،
پوستر ها و
شعار های
کانسپسیون
توجه شان را
جلب میکند. علیرغم
اصرار معلمین
برای رفتن به
طرف کاخ
، همه در
مقابل مکان
کانسپسیون
میخکوب شده
اند. همه
مشتا ق گرفتن
عکس با او
هستند و او هم
با رضایت کامل
در حالیکه دو
انگشتش را به
علامت پیروزی
بالا آورده در
میان دانش
آموزان قرار
میگیرد .دختر
جوانی از
دیگری سوال میکند
که آیا فکر
میکنی جرج بوش
زندگی و آنچه
که این زن
میگوید برایش
اهمیت دارد؟ و
دیگری جواب
میدهد
احتمالا نه! دختر
جوان دیگری
کانسپسیون را
در بغل میگیرد
و میگوید که
فقط می خواهم
بتو بگویم که
اینکاری که تو
میکنی شهامت
زیادی می
خواهد و من
برای مبارزه تو
احترام
بسیاری قائلم. پسر
جوانی با لحنی
دوستانه ای
میگوید که پدر
من یک نظامی
است و الان دو
سال هست که از
ما جدا شده و
در عراق بسر
میبرد. آیا تو فکر
میکنی که اگر
پدر من و
امثال او در
عراق نبودند
تو الان این
آزادی را
داشتی که در
این جا به این
راحتی اعتراض
کنی؟ که
کانسپسیون به
او توضیح
میدهد که آیا ۶۵۰
هزار تن از
مردم بی گناه
عراق باید
کشته میشدند
تا من بتوانم
حرفم را بزنم؟ آنها چه
کاری به ما
داشتند؟ و
اطلاعیه ای را
در جهت افشا
گری از ادعاهای
دروغین کابینه
بوش مبنی بر
وجود سلاح های
کشتار جمعی در
عراق به پسر
جوان میدهد و
بحث بین دانش
آموزان بالا
میگیرد. حقیقتا
تحسین
برانگيز است ،
واقعا با چه
ابزار دیگری
میشد با
امکانات
تقریبا نزدیک
به صفر این
همه بر افکار
عمومی تاثیر
گذاشت. کانسپسیون
خود هم مروج است
و هم مبلغ. خود رسانه
ارتباط جمعی
خودش هست.
سوال:
آیا از طرف
مقامات
امنیتی مورد
آزار قرار می
گیرید؟
پاسخ:
مشکل خواهد
بود که بتوانم
تمامی ظلم
هایی
را که مقامات
امنیتی در
دوران تمام
رییس جمهورها
در این ۲۵ سال
بر من روا
داشتند را
بیان کنم. آنها
برای شکستن من
از هیچ شیوه
کثیفی
دریغ نکردند
، تهدید ، ضرب
و شتم ، فشار
های روحی. آنها
تلاش می کنند
که برای بی
اعتبار کردن
من ، مرا
دیوانه معرفی
کنند.
آخر به مغز
علیل آنها نمی
تواند خطور
کند که بله
میشود آنقدر به
باورهایت
اعتقاد داشته
باشی که حاضر
شوی از تمام
نعمات زندگی
معمولی دست
بشویی و تمام
زندگیت را وقف
مبارزه با بی
عدالتی کنی. ولی این
را بدان که
این یک جنگ
است و مقامات
دولتی می
خواهند به هر
قیمتی این جنگ
را برنده شوند
ولی من میدانم
که از آنجا که
من حقانیت
دارم پیروزی
با من خواهد
بود. بیش
از ۸ بار
دستگیر شده
ام. فشارها
روز به روز
بیشتر می شوند. شبها
خیلی سخت هستند. میبینی
که الان هم من
از "کلاه خود"
استفاده می
کنم چون نمی
دانم که کی و
چه گونه ممکن
است مورد حمله
آنها قرار
بگیرم. شب
ها هم با همین "کلاه
خود" می خوابم. چند سال
پیش هم از طرف
شخصی که بعدا
معلوم شد که
افسری از
نیروی تفنگ
داران آمریکا
بود مورد ضرب
و شتم قرار
گرفتم. طوری که
کلاهم را به
قدری پایین
کشید که جلوی
تنفسم گرفته
شده بود و آسیب
جدی به صورتم
زده شد. در این
چند سال اخیر
توسط تک
تیراندازانی
که در بالای
کاخ کشیک می
دهند مورد
حمله قرار
گرفته ام. آنها از
راه دور با
اشعه "لیزر"
به من شوک می
دهند. گاهی
اوقات صبح که
بلند می شوم
از درد پا
قدرت حرکت هم
ندارم. اشعه "لیزر"
را به چشم و
دهان و پشت من
نشانه می
گیرند. درد
وحشتناکی است
ولی با خودم
حرف می زنم که
باید قوی باشم
و گریه نکنم. چون
خواست آنها در
هم شکستن
مقاومت ۲۵
ساله من می
باشد. دو
هفته پیش ،
ساعت ۲ و نیمه نصفه شب
، ماشین پلیس
مخفی تا دم در
محل من آمده و
طوری که لوله
اگزوزش درست رو به
دهانه ورودی
محل زندگی من
باشد ایستاد و
فریاد میزد که "
دیوونه سر تو
بگیر این جا ،
می خوام بهت
قدری گاز
کربنیک بدم که
بهتر نفس
بکشی". از او
پرسیدم که چرا
این کار را می
کنی؟ مگر ما
هر دو از لحاظ
قانونی مساوی
نیستیم؟ گفت "نه
قانون شامل
حال تو دیوونه
نمی شه". من فقط
به خودم می
گویم که آینده
با من است ،
همین.
سوال:
چرا فکر میکنید
که مقامات
اینقدر به
بودن شما در
این محل حساس
هستند؟
پاسخ:
همانطور که
میبینی افشا
گری های من
بسیار مورد
توجه مردم
قرار می گیرد. مردمی
که از سراسر
جهان برای
دیدن به اینجا
آمده اند ، نزد
من می آیند. این ها
وقتی به محل
های زندگی
خودشان بر می
گردند
مسلما اخبار
این مقاومت را
در بین
نزدیکان خود
پخش می کنند. مردم با
چشم خود می
بینند که
میشود با
امکانانی
چنین اندک ،
بزرگترین
قدرت جهانی را
به مبارزه
طلبید. بودن
من در این جا
امید به ساختن
جهانی بهتر را
در دل ها روشن
می کند.
سوال:
همکاری شما با
سایر
سازمانها و
تشکلات ضد جنگ
چه گونه است؟
پاسخ:متاسفم
که بگویم که
با تمام تلاشی
که برای نزدیکی
و همکاری با
سایر گروه ها
انجام دادم
ولی نتیجه
مثبتی نگرفتم. اکثر
سازمانهای
زنان مثل "کد
صورتی" ها یا
نهادهای ضد
جنگ فقط می خواهند
در چهار چوب
قوانینی که
مقامات
برایشان تعیین
می کنند کار
کنند ، در
حالی که تجربه
به من آموخته که
در مبارزه با
دشمن نمی توان
با قوانین
ساخته شده
توسط
دشمن وارد
میدان شد. اگر
من می خواستم
با قوانین آن
ها پیش بروم
باید همان شب
اول به خانه
بر می گشتم ولی
ماندم که
بگویم من تا
زمانی که شما
جنایت کاران
سر کار هستید
اینجا خواهم
بود. تا
هر روز صبح که پرده
اطاقتان را از
درون "کاخ
سفید" کنار می
زنید مرا
ببینید و
بدانید که این
مبارزه ادامه
دارد. ولی به هر
صورت من حمایت
مردم را دارم. مخارج
من توسط
انسانهای
آزاده تامین
میشوند و من
بیشتر این کمک
ها را صرف چاپ
مجدد اطلاعیه
های افشا
گرانه می کنم.
سوال:
آیا حاضر
هستید که با
رئیس جمهور
صحبت کنید؟
پاسخ:اگر
او چیزی برای
گفتن به
همسایه خود
داشته باشد
فکر کنم بداند
من در کجا
زندگی میکنم. بطور
قطع من مذاکره
با او را فقط در فضای
باز می پذیرم!
سوال: چه پیغامی
برای
خوانندگان
ایرانی
دارید؟
پاسخ:
فقط می
خواهم بگویم که دروغ
های اینان را
باور نکنید. اینها
هیچ وقت برای
هیچ ملتی
آزادی یا
دمکراسی
نیاورده اند. تجربه
افغانستان و
عراق خود
بهترین گواه
این حقیقت
هست. آزادی هر
ملتی فقط به
دست خودشان
امکان پذیر
است. عمل
از حرف
رساتر است. مزدوران
می توانند به
شما قول کره
ماه را بدهند
ولی مطمئن
باشید که دروغ
می گویند. ببینید
در اینجا من
فقط یک نفر
هستم. یک
نفر هم می
تواند
بر شرایط
تاثیر گذار
باشد. هر کدام
از ما می توانیم
به سهم خود
مبارزه را به
جلو ببریم
منتهی این
نیاز به از
خود گذشتگی
دارد.
پیام
فدایی : برای
اطلاعات
بیشتر از
زندگی
کانسپسیون می
توانید به
سایتی که توسط
دوستان او
برای او تهیه شده رجوع
کنید http://www.prop1.org/conchita